سعدی و حافظ هم عامه پسند هستند؟، به این همه خواننده افتخار می کنم، نظرتنگی از مسائل فرهنگی ماست، دیگر رمان خوبی وجود ندارد

به گزارش وبلاگ تینتا، شادروان ر. اعتمادی 5 اردیبهشت سال 1400 با روزنامه خبرنگاران گفت و گویی انجام داد. در این گفت و گو این نویسنده پر مخاطب درباره کارش توضیحات خواندنی داده است. یادش گرامی

سعدی و حافظ هم عامه پسند هستند؟، به این همه خواننده افتخار می کنم، نظرتنگی از مسائل فرهنگی ماست، دیگر رمان خوبی وجود ندارد

وبلاگ تینتا آنلاین - سعیده مرادی: رجبعلی اعتمادی با نام مستعار ر. اعتمادی نویسنده نام آشنایی برای چند نسل مردم ایران است که داستان های عامه پسند و بعضا عاشقانه اش در بین نسل جوان، به ویژه جوان های دهه های 50، 60 و 70 معروفیت دارد. داستان هایی که به قول نویسنده، رمز پیروزیت آنها واقعی بودن آنها است و اینکه از دل جامعه ایرانی بیرون آمده است. ر. اعتمادی در نوع خودش برترین بوده، چه آن موقع که در کسوت روزنامه نگار فعالیت داشت و مجله پرفروش و بین المللی جوانان را سردبیری می کرد و چه زمانی که به عنوان نویسنده دست به قلم گرفت و تا امروز 40 اثر پرفروش را روانه بازار کتاب نموده است. با ر. اعتمادی که متولد سال 1312 در لار استان فارس است گفت وگویی نموده ایم که خواندنش خالی از لطف نیست.

  • منتقدان ادبیات داستانی شما را نویسنده ای عامه پسند می دانند. خودتان درباره این نگاه چه نظر و دیدگاهی دارید؟

در ایران اگر کسی کتابش پرفروش باشد می گویند سبکش عامه پسند است. حال اصلا عامه پسند چیست؟ اگر عامه پسند بودن به این معنا است که مردم یک کتاب را زیاد می خوانند، پس سعدی، خیام و حافظ و دیگر بزرگانِ شعر و ادب فارسی هم عامه پسندند. ما باید نگاه مان را با اوضاع امروز جامعه منطبق و آثاری فراوری کنیم که جامعه و مردم می خواهند. یک سری نویسنده داریم که خودشان را روشنفکر می دانند و من هنوز هم متوجه علت این نگاه آنها نشده ام؛ چون این مردم و جامعه هستند که باید بگویند فلانی روشنفکر است نه این که خودمان به خودمان چنین عنوانی بدهیم. این افراد کتاب هایی می نویسند که مورد اقبال جامعه و استقبال مردم قرار نمی گیرد و بعد اگر کسی کتابش پرفروش گردد می گویند او عامه پسند بوده و ما خاص هستیم. اگر عامه پسند بودن به این معناست که مردم آثار من را می خوانند به این موضوع افتخار می کنم.

  • فعالیت شما به عنوان یک روزنامه نگار بر سبک نوشتاری تان تأثیرگذار بوده است؟

من چون روزنامه نویس بودم و با مردم و جامعه ارتباط فراوان داشتم از آغاز کار با خودم عهد کردم آنچه را می نویسم از درون جامعه و واقعیت های آن باشد. وقتی هم تصمیم گرفتم داستان بنویسم همین رویه را در پیش گرفتم. یعنی سوژه ای را که مدنظرم بود دنبال می کردم و روی آن تحقیق انجام می دادم و بعد نوشتن را آغاز می کردم. به عنوان مثال، برای رمان دومم با عنوان ساکن محله غم 2 ماه در لباس مبدل به عنوان یک میوه فروش در محله جمشید زندگی کردم. من همواره در جذب مخاطب پیروز بوده ام و این یکی از شانس های بزرگ زندگی من بوده است. در نیمه دوم قرن بیستم مرکز وبلاگ تینتا و روزنامه نگاران جهانی در شیکاگو از هر کشوری 10 روزنامه نگار فعال را که برترین خود در این حرفه بودند انتخاب می کرد. من جزو 10 نفر اول از ایران بودم. چرا که توانسته بودم 400 هزار جوان را به خواندن مجله جوانان علاقه مند کنم.

  • چرا در نسل نو دیگر نویسنده های بزرگی ظهور ننموده که بتوانند آثار جاودانه ای خلق نمایند؟

در چند دهه اخیر تحولات و دگرگونی های بزرگی در جوامع بشری رخ داده که نویسندگی و کتاب و رمان هم از این تغییرات بی نصیب نمانده است. یکی از پیامدها و نتایج این تحولات این بوده که ما دیگر نه نویسنده جاودانه داریم و نه کتاب جاودانه. زمانی که ویکتور هوگو، رمان بینوایان را می نوشت هم ویکتور هوگو و هم آثارش جاودانه بودند. این جاودانگی هم ناشی از این بود که اجتماع آن روز پیشرفت چندانی نداشت. اما در جامعه امروز شما می بینید که سرعت رشد تکنولوژی باعث شده که علوم به شدت تخصصی شوند. برای مثال در گذشته ما فقط یک پزشک یا طبیب داشتیم اما امروز یک پزشک متخصص چشم است و یکی گوش و... در کنار این موضوع فراوری علم و پیشرفت تکنولوژی با سرعت و شتاب بسیار زیادی در حرکت است اما، این تحولات در جامعه ادبی امروز ما و کسانی که نقد ادبی می نمایند چندان تأثیرگذار نبوده و هنوز ما در حال و هوای ادبیات قرن 19 به سر می بریم. ادبیاتی که در آن نویسنده باید هادی جامعه باشد. امروز دیگر در جهان هم اینگونه نیست.

  • از نویسندگان نسل نو کدام نویسنده را می شناسید که نوشته هایش به دل تان نشسته است و به لحاظ نوشتاری سبکش نزدیک به شما است؟

معمولا از کسی نام نمی برم. هر نویسنده جای خودش را دارد و نباید کسی را با کسی مقایسه کرد. متأسفانه یکی از مشکلاتی که در جامعه فرهنگی و ادبی ما وجود دارد نظرتنگی است. یعنی وقتی شما یک رمان می نویسید و معروفیت پیدا می کنید، هزار عیب روی شما می گذارند. اما من اعتقاد دارم که هرکس که وارد این عرصه می گردد جای خودش را پر می نماید.

  • از اواخر دهه 50 تا اوایل دهه 70 شما ممنوع الکار شدید. در این مدت چه کارهایی انجام دادید و چطور توانستید ارتباط خود را با مخاطبان حفظ کنید؟

من از سال 1359 تا سال 1370 هم ممنوع القلم و هم ممنوع السفر و هم ممنوع النفس بودم، اما خب نمی توانستم خودم را از جریان اخبار و رسانه دور نگه دارم. در تمام این مدت من سوژه های خبری را دنبال می کردم و به قول دوستان به یک رسانه شفاهی تبدیل شده بودم. وقتی اعلام کردند که می توانم کارم را ادامه دهم بلافاصله و بدون فوت وقت آغاز به نوشتن کردم و از سال 70 تا به امروز حدود 20 رمان نو نوشته ام. البته از سال 1370 تا حدودی محدودیت ها برداشته شد و اما هنوز هم بخشی از این محدودیت ها وجود دارد. من 40 رمان دارم که از این تعداد فقط 15 یا 16 کتاب اجازه چاپ گرفته اند و مابقی همچنان بلاتکلیف اند.

  • کتابی بوده که به تازگی آن را مطالعه نموده باشید؟

اخیرا رمان نوی نخوانده ام. برای اینکه رمان خوبی وجود ندارد که در این سن و سال بخواهم وقتم را روی خواندن آن بگذارم. تنها کتابی که خوانده ام و خیلی خوشم آمد یک تحقیق راجع به رباعیات خیام بوده است. برای آدمی به سن من وقت بسیار ارزشمند است و هنوز با کتابی که بخواهم این وقت بسیار ارزشمند را صرف آن کنم برخورد نداشته ام.

  • این روزها کتابی در دست نوشتن دارید که به ما معرفی کنید؟

آخرین کتابم که انتشارات شادان آن را چاپ کرد، عنوانش آخر خط است که قرار بود به یک سریال 30 قسمتی تبدیل گردد، اما به علت اوضاع بد مالی و نبود سرمایه گذار کلا این اتفاق نیفتاد. هم اکنون رمانگرگ ها عاشق می شوند را در دست نوشتن دارم و امیدوارم طی 6 ماه آینده تمام گردد.

منبع: همشهری آنلاین

به "سعدی و حافظ هم عامه پسند هستند؟، به این همه خواننده افتخار می کنم، نظرتنگی از مسائل فرهنگی ماست، دیگر رمان خوبی وجود ندارد" امتیاز دهید

امتیاز دهید:

دیدگاه های مرتبط با "سعدی و حافظ هم عامه پسند هستند؟، به این همه خواننده افتخار می کنم، نظرتنگی از مسائل فرهنگی ماست، دیگر رمان خوبی وجود ندارد"

* نظرتان را در مورد این مقاله با ما درمیان بگذارید